صحنه آغازین تراژدی «ادیپ شهریار» نوشته سوفوکل، سرزمینی طاعونزده را نمایش میدهد: «لکهای سیاه در تمام سرزمین پراکنده شده و زمین را مسموم ساخته است. خانهها و مردمان آلودهاند»؛ سطرهایی که ناخداگاه با احوال این روزهایمان همخوانی دارد. گویی این لکه سیاه به این سادگیها از جسم و جان و حیاتمان شسته نخواهد شد. باید اعتراف کرد ویروس کرونا دیگر برای همیشه چهره هنر را در سراسر جهان تغییر داده است؛ چهرهای زخمی که هنوز در تلاش است حیات و بقا را با تمام توان فریاد کند. بقایی که حال برای حفظ آن هنرمندان به صف شدهاند و مطالبات مرتبط به آن را مدام برای متولیان هنر مشق می کنند. وزیر ارشاد که در هماندیشیها و همایشهای فرهنگی جبهه انقلاب آشناست، در جامعه هنری ایران تاکنون نتوانسته عملکرد قابل قبولی از خود نشان دهد. وزیری که «هادی مرزبان»، کارگردان تئاتر و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون از او میخواهد «یک بار برای همیشه، تکلیف خود را با تئاتر این مرز و بوم روشن کند!»
مرزبان از سال ۱٣۴٧ در تئاتر، از سال ۱٣۶٢ در تلویزیون و از سال ۱٣۶۵ در سینما فعالیت خود را آغاز کرد. در حوزه نمایش او اجرای آثار بزرگانی همچون بهرام بیضایی، اکبر رادی، حمید سمندریان، علی نصیریان و ... را در کارنامه دارد. در تلویزیون با آثاری همچون «تنهاترین سردار»، «پهلوانان نمیمیرند» و «امیرکبیر» برای مردم نام آشناست و در سینما با «جنگلبان»، «ابلیس» و «بچه های ابدی». با این حال تئاتر را خاستگاه همیشگی خود میداند و در گفت و گو با «فراز» تحلیل خود از چگونگی مدیریت بحران تئاتر این مرز و بوم را در دولت سیزدهم شرح میدهد.
• حدود یک سال و نیم از شروع به کار وزارت ارشاد دولت سیزدهم میگذرد. در این بازه زمانی چه بر اهالی تئاتر گذشت و چقدر وعدهها به عمل نزدیک شد؟
ایشان از همان ابتدا که معرفی شدند، با توجه به فاصلهشان از وادی فرهنگ و هنر، همانند بسیاری از همکاران، نام ایشان را در اینترنت جست و جو کردم و سوابقشان را خواندم. اینجا ایران است و از همان ابتدا نیز انتظار نداشتیم نام بهرام بیضایی، اصغر فرهادی، علی رفیعی، قطب الدین صادقی و دیگران را در لیست پیشنهادی وزارت ارشاد ببینیم. به این ترتیب روندی که طی این یک سال نیم دیدیم هم قابل پیشبینی بود. اگر منظورتان این است که پیشرفتی در حوزه تئاتر داشتیم پاسخ مشخص است. خیر!
• شما اساسا نقش وزارتخانه ارشاد در تئاتر را موثر میبینید؟
ببینید مصائب مرتبط با هنرهای نمایشی در ایران، محدود به این وزیر و آن وزارتخانه نیست. مسئله ریشهای تر از این حرفهاست. به رسمیت نشناختن تئاتر و گرایشهای مختلف زیرمجموعه آن به عنوان شغل، اصلی ترین مسأله است و باعث شده تا اکثر هنرمندان تئاتر در شرایط اقتصادی نابسامانی به سر ببرند به دلیل نبود این امنیت شغلی، هنرمندان تئاتر در شرایط مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه از جمله اقشار آسیب پذیر باشند. برای مثال، اگر کرونا سینما را حاشیهنشین کرد و کنسرتها را از رونق انداخت، تئاتر را علنا نابود کرد.
• به عنوان یک عضو از خانواده تئاتر مطالبات اهالی نمایش را چطور اولویتبندی میکنید؟
وزارتخانه ارشاد، از همان ابتدا با چالشهای بسیاری مواجه بود و متاسفانه تاکنون نتوانسته از آنها بکاهد. حوزه فرهنگ و هنر در طول کرونا بیش از ۱۵ هزار میلیارد تومان آسیب مالی دیده است. سینماها و تماشاخانههای خصوصی علنا ورشکست شدند. در حال رسیدن به نقطهای هستیم که نه تولیدکننده رغبتی به تولید محتوا دارد و نه اصلا مخاطبی باقی مانده است. مدتی تب کرونا فروکش کرد و جان داشت به بدن تئاتر باز میگذشت اما هنوز ضررهای گذشته جبران نشده بود که پیک هفتم آغاز شد. در حوزه تئاتر اما اگر بخواهم اولویت قرار دهم، همانطور که پیشتر گفتم، به رسمیت شناختن شغل تئاتر سنگ بناست. فراهم کردن شرایط مالی و معنوی برای فعالیت هنرمندان تئاتر با توجه به اینکه طی ۲ سال اخیر در شرایط سخت معیشتی به سر میبرند و در نهایت آزادی اندیشه که خمیرمایه پیشرفت هر نوع خلاقیت است، از واجبات است.
• تکیه بر صنف به جای ساختار اداری چقدر این مطالبات را سامان میبخشد؟
قطعا موثر خواهد بود اما تجربه ثابت کرده حتی در صنف هم رد پای دولت یا افراد وابسته به آن میتواند باشد. اصلا اساس سینما، تئاتر و تلویزیونِ ما روی وابستگی به دولت و بودجه آن چیده شده است. در واقع این حوزهها را وابسته به خود بار آوردهاند تا بتوانند در آن دخل و تصرف کنند. بیرون از این حصار کار کردن آنقدر سخت است که تولید کننده برای بقای خود ناچار به آن تن میدهد. در کارنامه مستقلترین تولیدکنندگان میتوان دست کم ردپای یک حمایت شبه دولتی را پیدا کرد. در تئاتر شاید دامنه این شیوه کار کمتر باشد. هنرمندان تئاتر با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتهاند.
• همافزایی در حوزه فرهنگ و هنر؛ این اصلیترین شعار دولت در این حوزه بود. این نهم تا چه حد به عمل نزدیک بود؟
مشاغل وابسته به دو حوزه سینما و تئاتر بیشگ پرخطر تعریف میشوند. راهکاری که من بارها به مدیران تئاتر هم پیشنهاد کردم، تعامل تلویزیون با گروههای تئاتر برای اجرای تله تئاتر است؛ مسیری که در دهههای ٧۰ و ٨۰ رونق گرفته بود و مردم هم طرفدار آن بودند. اما آنچه تاکنون در رسانه ملی شاهد بودیم، اصرار بر این بود که با سرعت هرچه تمامتر از مردم و هنرمندان دور شوند! فعالیت ضد فرهنگی ویترین نظارتی صدا و سیما یعنی همان ساترا هم که دیگر بر همگان آشکار است. پس چه میماند، شعار و شعار و شعار!
• چرا این پیشنهاد عملی نشد؟
مساله اینجاست که اساسا در هر بحران فرهنگ و هنر و در محدوده آن تئاتر کوتاهترین دیوار است. تئاتر واقعا دغدغه کسی نیست. بهانه انجام نشدن این پیشنهاد هم نبود زیرساخت بود. این چه زیر ساختی است که در دهه ٧۰ هست و در دهه ٩۰ نیست؟اصلا برای آقایان حتی سوال هم مطرح نمیشود که هنرمند تئاتر که نزدیک به دو سال است بیکار است چگونه امرار معاش میکند؟ نمیدانم تصورشان چیست. یا این حوزه را جدی نمیگیرند یا آن را کلا مغایر با ارزشهای خود قلمداد می کنند. نمیدانم.
• و کلام آخر؟
در یک کلام و به عنوان آخرین کلام از وزیر ارشاد میخواهم، تکلیف خود را با تئاتر روشن کند. اگر می خواد چراغ این حوزه روشن نگاه داشته شود پس به آن رسیدگی کند اگر نه، اعلام کند که هرکس چاره خود کند...!
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟